آیه 76 سوره ص
<<75 | آیه 76 سوره ص | 77>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
شیطان گفت: من از او بهترم، که مرا از آتش (نورانی سرکش) و او را از گل (تیره پست) خلقت کردهای.
گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریدی و او را از گل ساختی.
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل آفريدهاى.»
گفت: من از او بهترم. مرا از آتش آفريدهاى و او را از گل.
گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفریدهای و او را از گل!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ «75»
(خداوند) فرمود: «اى ابليس! چه چيز تو را مانع شد كه براى موجودى كه به دستان قدرت خويش خلق كردم سجده كنى؟ تكبّر كردى يا از بلند مرتبهگانى؟!»
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ «76»
ابليس گفت: «من از او بهترم، مرا از آتش آفريدى و او را از گِل»
قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ «77» وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ «78»
خداوند فرمود: «پس از اين درگاه بيرون شو كه تو رانده شدهاى. و همانا لعنت من تا روز رستاخيز بر تو خواهد بود.»
نکته ها
مراد از «عالين» به گفته پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله گروهى هستند كه از فرشتهها برترند و از مقام و مرحله و مكان ديگرى سرچشمه مىگيرند. «1» شايد مراد پيامبر همان باشد كه در زيارت جامعه خطاب به اهلبيت عليهم السلام مىخوانيم: «خلقكم الله انوارا فجعلكم بعرشه محدقين حتى من علينا بكم فجعلكم فى بيوت اذن الله ان يرفع و يذكر» يعنى خداوند شما را نورهايى در عرش قرار داد، آنگاه براى دسترسى بشر به هدايت، شما را در مناطقى از زمين قرار داد، تا محل نداى توحيد باشيد. واللّه العالم.
مراد از دو دست در آيه به گفته امام صادق عليه السلام دست قدرت و حكمت است وگرنه خداوند جسم نيست تا دست ظاهرى داشته باشد. «2»
«1». تفسير اطيبالبيان.
«2». تفسير اطيبالبيان.
جلد 8 - صفحه 129
پیام ها
1- از خلافكار توضيح بخواهيد و خلافها را ريشهيابى كنيد. «يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ» (به مجرم فرصت حرف زدن بدهيد).
2- اصل، گرايش و پذيرش حقّ است، هر كجا خلاف آن را ديديد مانعى پيدا شده است. «ما مَنَعَكَ»
3- آفرينش انسان با توجّه خاص خداوند بوده است. «خَلَقْتُ بِيَدَيَّ»
4- اجتهاد در برابر نصّ كار ابليس است. فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ ... أَنَا خَيْرٌ
5- ايمان به خداوند و خالق بودن او كافى نيست بلكه اطاعت و تسليم در برابر او لازم است. (ابليس خالق بودن را قبول داشت ولى تسليم و اطاعت نداشت). «خَلَقْتَنِي»
6- مقايسههاى ظنّى نمىتواند سرچشمهى ارزيابى درست شود. (ابليس خود را با انسان مقايسه كرد و نتيجهگيرى نمود). أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ- خَلَقْتَنِي ...
7- نژاد پرستى، تفكّر شيطانى است. «مِنْ نارٍ- مِنْ طِينٍ»
8- تعصّب مانع شناخت حقيقت است. (ابليس نژاد آتشى خود را مىبيند ولى نفخهى الهى انسان را نمىبيند). «خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ»
9- شرافت به كسب كمالات است نه مادّه و عنصر اوّلى كه گفته شود انسان از گل و ابليس از آتش است. مِنْ نارٍ- مِنْ طِينٍ ... فَاخْرُجْ
10- در مديريّت، اخراجِ فرد متمرّد از قانون لازم است. «فَاخْرُجْ مِنْها»
11- نتيجهى تكبّر و حسادت، محروميّت است. «فَاخْرُجْ»
12- عناصر نامطلوب بايد از جامعه طرد شوند. (در قرآن شش مرتبه كلمهى رجيم آمده كه همهى آنها در مورد ابليس است). فَاخْرُجْ ... فَإِنَّكَ رَجِيمٌ
13- تحقير شيطان، هم مكانى بود «فَاخْرُجْ» هم مقامى. «لَعْنَتِي»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 130
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76)
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ: گفت ابليس من بهترم از آن مخلوق، زيرا: خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ: بيافريدى مرا از آتش كه در غايت نورانيت و لطافت است، وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ:
و آفريدى او را از گل كه در غايت كثافت و ظلمانى است. قياس نمود و ندانست كه فضيلت به اصل نيست بلكه به علم و كمال و معارف، و آن را آدم عليه السلام دارا بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي خالِقٌ بَشَراً مِنْ طِينٍ (71) فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ (72) فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (73) إِلاَّ إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ وَ كانَ مِنَ الْكافِرِينَ (74) قالَ يا إِبْلِيسُ ما مَنَعَكَ أَنْ تَسْجُدَ لِما خَلَقْتُ بِيَدَيَّ أَسْتَكْبَرْتَ أَمْ كُنْتَ مِنَ الْعالِينَ (75)
قالَ أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ (76) قالَ فَاخْرُجْ مِنْها فَإِنَّكَ رَجِيمٌ (77) وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتِي إِلى يَوْمِ الدِّينِ (78) قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ (79) قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ (80)
إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ (81) قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ (82) إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ (83)
ترجمه
هنگاميكه گفت پروردگارت بفرشتگان همانا من آفرينندهام انسانى را از گل
پس چون با تناسب بپايان رساندم پيكر او را و دميدم در او از روح خود پس درافتيد مر او را سجدهكنان
پس سجده كردند فرشتگان تماميشان همگى
مگر ابليس كه سركشى نمود و بود از كافران
گفت اى ابليس چه بازداشت تو را كه سجده كنى مر آنرا كه آفريدم بدو دست خود آيا تكبر كردى يا بودى از بلند مرتبگان
گفت من بهترم از او آفريدى مرا از آتش و آفريدى او را از گل
گفت پس بيرون رو از آن همانا توئى رانده شده
و همانا بر تو است لعنت من تا روز جزا
گفت پروردگارا پس مهلت ده مرا تا روز كه برانگيخته ميشوند
گفت پس همانا توئى از مهلت دادهشدگان
تا روز آن وقت دانسته شده
گفت پس قسم بعزت تو هر آينه گمراه ميكنم آنها را همگى
مگر بندگان تو از آنها كه خالص شدگانند.
تفسير
خداوند شمهاى از احوال اهل عالم اعلى را كه در آيات سابقه اشاره بآن شده بود براى پيغمبر خود بيان فرموده تا مردم متوجّه شوند بمفاسد صفت تكبّر و تخلّف از فرمان حق از قبيل آنكه وقتى خداوند بملائكه فرمود من ميخواهم انسانى از گل خلق نمايم پس چون كالبد او را با تناسب اجزاء و صورت باتمام رساندم و دميدم در آن بافاضه از عالم قدس روان پاكى را كه براى شرافت آن اضافه بخود نمودم و روح خود خواندم پس سجده كنيد براى عبادت من و شكر نعمت و تجليل و تعظيم او در برابرش چون او حامل انوار محمدى صلى اللّه عليه و آله است و اطاعت او واجب است چنانچه در سوره بقره ذيل آيه شريفه وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآدم بيان شد پس ملائكه بتمامى سجده نمودند مگر ابليس كه واقعا از جن بود ولى چون مدتها بود با ملائكه مشغول بعبادت خدا بود در ضمن آنها مأمور بسجود
جلد 4 صفحه 480
شد و بواسطه خبث ذات و صفت تكبّر از امر الهى تخلّف نمود و كفر باطنى او آشكار گشت و خداوند باو فرمود چه چيز مانع شد تو را كه سجده نمائى در برابر موجوديكه خلق نمودم من او را بدو دست قدرت و قوّت خودم چنانچه در عيون و توحيد از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده و سؤال فرمود كه آيا تكبّر بيجا نمودى با آنكه مستحق نبودى يا واقعا بلند مرتبه بودى و مستحق تفوّق و آنملعون جواب داد كه من تفوّق ذاتى بر او دارم چون من از آتش خلق شدم كه روشن و نورانى است و او از گل خلق شده كه تاريك و ظلمانى است و منكر علم و حكمت خدا شد و شمهاى از اين مقال در اوائل سوره اعراف گذشت كه اگر از جهت نورانيّت آدم عليه السّلام خبر داشت و آنكه قابل مقايسه با نورانيّت آتش نيست ميدانست برترى و فضل او را و خداوند او را از عالم اعلى مطرود و محروم از رحمت خود و هر خير و كرامت فرمود تا روز قيامت و او از خدا مهلت و عمر طولانى خواست تا آنروز و خداوند او را مهلت داد تا روز كه وقت آن معلوم است بعلم الهى و ديگرى اطلاع از آن ندارد و او قسم ياد نمود بعزّت و جلال خدا كه بوسوسه و مكر اغواء نمايد و فريب دهد تمام ذريّه آدم را مگر از آنها كسانيرا كه خداوند خالص نموده است دلهاى ايشانرا براى محبّت خود بتوفيق طاعت و اجتناب از معصيت و شرح اين آيات و بيان وقت معلوم و ساير خصوصيّات در سوره حجر گذشته است.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ أَنَا خَيرٌ مِنهُ خَلَقتَنِي مِن نارٍ وَ خَلَقتَهُ مِن طِينٍ (76)
گفت ابليس من بهتر و سزاوارترم از آدم خلق كردي مرا از آتش و خلق فرمودي او را از گل.
جواب اينکه ملعون: اولا از كجا آتش بهتر از خاك و گل باشد جهنم از آتش است بهشت خاك بهشت که دارد زمين كربلا يك قطعه از بهشت است. و ثانيا سجده به آدم براي جثه آدم نبود و الا پيش از نفخ روح ميفرمود سجده كنيد فرمود فَإِذا سَوَّيتُهُ وَ نَفَختُ فِيهِ مِن رُوحِي فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ و ما فرض ميكنيم آتش بهتر از گل است اگر يك قطعه نجاست را در يك ظرف بلوري گذارند در يك پارچه حرير و يك دانه جواهر
جلد 15 - صفحه 276
را در يك ظرف خزف در يك پارچه پنبه گذارند دليل ميشود که آن قطعه نجاست بهتر از آن دانه جواهر است روح پليد تو را در ظرف آتشي گذاردند و روح شريف آدم را در يك ظرف خاكي و ثالثا عقل و شعور تو بالاتر است از علم و حكمت الهي العياذ خدا را جاهل و ظالم ميداني لذا خطاب رسيد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 76)- اما ابلیس با نهایت تعجب شق دوم را انتخاب کرد، و معتقد بود برتر از آن است که چنین دستوری به او داده شود، لذا با کمال جسارت به مقام استدلال در مخالفتش با فرمان خدا برآمد و «گفت: من از او (آدم) بهترم، مرا از آتش آفریدهای و او را از گل»! (قالَ أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ).
در حقیقت او با این سخن میخواست هم حکمت خدا را نفی کند و هم امر او را- نعوذ باللّه- بیمأخذ بشمرد.
ج4، ص200
تمام اشتباه ابلیس در این بود که پنداشت، آتش اشرف از خاک است و هرگز نباید به موجود اشرف دستور داد که در برابر غیر اشرف سجده کند! و تمام اشتباه ابلیس در این دو مقدمه اخیر بود.
زیرا آدم تنها از خاک نبود، بلکه عظمتش از آن روح الهی بود که در آن دمیده شد، و گر نه خاک کجا و این همه افتخار و استعداد و تکامل کجا؟! دوم این که: خاک نه تنها کمتر از آتش نیست، بلکه به مراتب برتر از آن است، تمام زندگی و حیات و منابع حیاتی از خاک بر میخیزد، گیاهان و گلها و تمام موجودات زنده از خاک مدد میگیرند.
در حالی که آتش با تمام اهمیتی که در زندگی دارد هرگز به پای آن نمیرسد، و تنها ابزاری است برای استفاده کردن از منابع خاکی، آن هم ابزاری خطرناک و ویرانگر.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم